زمینه امنیتی ایمان

ساخت وبلاگ

امکانات وب

بسم الله الرحمن الرحیم

زمینه امنیتی ایمان و روح و کسب اخرت در نظام اسلامی(The new security context in the Islamic Republic of Iran) : با  نظام اسلامی و قدرت یافتن اشخاص مذهبی و با ایمان، سازماندهی در ایمان هم  اتفاق افتاد امنیتی درایمان  وجود نداشت که روشی غلبه پیدا کرد که با  استفاده از وضعیت سخت به ثواب بیشتر برسد به صورت افزایش جنگ و ضدیتها و مشکلات بر علیه اسلام و کمک به اسلام و نظام اسلامی اشخاصي که در دوران پهلوي وزمان جنگ  در جهاد و برخورد با شاه بوده اند و ايمان و عقلشان در جهاد قوي شده بود بعد از پيروزي انقلاب در زمينه روح روشهايي را رفتند که کساني مانند شهيد مطهري و بهشتي که نظرشان به سعادت رساندن انسانها بود حذف شوند تا خودشان روششان راغلبه دهندبا اهدافي مثل پيوند اين نظام به حکومت حضرت مهدي که يک هدف غير مستقيم براي سعادت دنيا و اخرت مردم است که با بدست اوردن قدرت وضعیت را طوری سخت کنند که به سمت ضدیت بیشتر برود البته باید گفت به صورت غیر مستقیم و دو سه یا بیشتر پشت مسائل هستند . ما در هر کاری اطلاعات خام را می گیریم و بعد وارد کار می شویم که خبرگی و ترفند های بازار کار بسیار متفاوت از ان اطلاعات خام است ،تفاوت روحانی درس خوانده و کسی که به مراحل ایمان می رسد حتی بیشتر از این است در زمینه ایمان داریم که در سختی ثواب بیشتر است که در سختی هم ایمان خود را حفظ کنند و هم کمک به اسلام دهند که تفاوت زیادی  با وضعیت معمولی دارد  و حرص به ثواب و خودخواهی اخرت مستحب است ( که با خدمتگذاری و برای مردم کار کردن تضاد دارد ) البته به ثواب رسیدن با خراب کردن و گناه نمی شود و در روایت مشهوری داریم که شخصی دزدی میکند بعد مال دزدی را انفاق میکند و حساب غلطی با خود دارد (که در مشهور بودن این روایت باید احتیاط کرد) در مورد این روش باید گفت سطح گناه را انجام نمی دهند و در حد جزیی تر از گناه انجام می شود به فرض در سطح ترک اولی در روایتی است که امام لبخند میزند و می گوید بهتر است انجام نشود.

 ما در این دوره مهندسی وقوی شدن عقل جزیی راداریم که به فرض دستگاه پیچیده ای را می سازند با جزییات زیاد و مجموعه های پچیده تر وجهانی با گستردگی وجزییات بیشتروالبته جهان با خشونت بیشتر در ایمان هم سطح خطای مکروه و ترک اولی جزیی تر است ولی در این دوره روشمندی برای ایجاد سختی با این حد  جزیی خطا انجام شده و با تخصص و نبوغی که در زمینه عقل کلی و روشمندی سرگروه این روش دارد به غلبه وپیروزی رسیده است  برای درک بهتر این زمینه باید تفاوت انسانها  به درستی لحاظ شود یک کارگر در اطراف خود چقدر تاثیر گذاری دارد یک متفکر ونابغه چه تاثیری میگذارد کسانی که از لحاظ روح قوی هستند تاثیر گذاریشان باز هم بیشتر است چرا که هر قدر به سمت عمق انسان و زمینه روح که زنده بودن ما از ان وخصوصیات و گرایشات از ان است برویم ،به سمت کلیات و کیفیت رفته ایم واساس انسان زمینه روح است و زنده بودن به علم است  و مثلا اشخاص مرتاض به صورت خیلی با کلیات کمتر و احمقانه روح را از خسارات روش اشتباه  محدود کرده و عقلشان سالمتر می ماند  و روحشان را با به فرض با صبر قوی می کنند و البته کم خوردن و شکم که به قدرت روحی میرسند در مورددین واونا  خیلی تخصصی تر بر اساس رفتار و فکر انسان محدود کرده و از خسارات دور می کنند وروحشان قوی می شود و با ان حد تخصص هم می توانند روحیه بدهند وکنترل روح و اعتقاد و فکر انجام دهند . در مورد مراحل ایمان و جهان پیرامون باید گفت که مراحل ایمان با تسلط بر دل توسط روح ایمان و پرواز روح و فرستادن روح به سمت بالا وعرش بدست می اید  و همچنین پاکی که درک صحیح تروعمیقتری می اورد و بزرگی دل و روح مخصوصا ایمان که تماما باعث قوی شدن روشمندی می شود که پیامبرکه بهترین روش را اورده است  که روحشان به بالاترین حد رسیده است به همه جهان از نظر علمی مسلط و  برتری دارد چرا که هرچه روح بالا تر رود از جهان فریب دهنده  دور شده و بالا که عرش وکرسی و خلوص بیشترو درک صحیحتراست نزدیک می شود که برای  بدست اوردن علم منطق وعقل که روش صحیح   را می اوردباید اول مشکلات دل (گناهان و امیال غریزی افراطی) را پشت سر گذاشت که مردم معمولی در این ها گرفتارند و زمینه روح را سالی یک بار دریافت ندارند0 گناهان در دل به صورت کوه ایجاد می شود که از جلو بیشتر دیده می شود وعلم روی  دل تغییر شکل یافته است و به سمت بالا تیز است که عقل در کل احتیاط کردن است و این تغییر شکل که به سمت بالا تیز است  سختی و ترس ونا امیدی است و تفریط می اورد و از پشت که برای روح ایمان دیده نمی شود افراط می اورد و کوه تیز و ضد بالا و خداست و همچنین عقده یا تمایلات افراطی غریزی که شروع ان با شکم است و بقیه را تغذیه می کند که در دل به شکل حیوانات هستند و می شود گفت که روح حیوانات در دل حلول می کند با انجام صفتی که بیشتر به ان موجود مربوط است به فرض خرس که بیشتر روحیه و  منش انتقام و یا کینه است یا شکم که اول از کف دست روح ایمان لکه ای می شود که به شکل موجودی در حد مورچه ایجاد می شود وبا بزرگ شدنش به اندازه بزرگتر از روح ایمان به هشت پا و هیولا که چهار چشم است تبدیل می شود و تخم درخت در دل می پاشد و درخت کاری در دل انجام میدهد که این درختان می شود گفت یک حالت بد است که به فرض بر افراشته شدن شاخه های این درختان به حالت تیز به اطراف ویا یک حالت برافراشتگی مغرورانه یا به هر گناهی به حالت بدی که ازتنه به شاخه تیز است و برگهای ان غلاف نور خداست که من عنایت امام را دارم در بالای دل یک خورشید وجود دارد که نور هدایت روح ایمان است که به سمت ان حرکت می کند و نور خداست  در مورد شکم درنهایت غول می شود که می تواند روح ایمان را از بین ببرد که شاید به همین غول شکم بختک گفته می شود که اگر روی روح ایمان بیاید و به روح که اراده خوب انسان است فشار بیاورد ویا ضربه بزند که در این صورت روح ازار دیده شده و وحشت می کند و ان شخص خواب ازار دهنده می بیند و به کسالت میرود که البته این در مورد نفسهای اماره دیگر هم هست غول شکم شبیه ادم ولی بدذات حرکاتش به حالت ضدیت  است که چشم روح ایمان اگر ضعیف باشد و یا دور باشد  به شکل دایناسورگوشتخوار دیده می شود چرا که در کل حریص است  و تمام حرکاتش حالات ضدیت است که نسبت به بقیه نفسهای اماره سرهنگ و  است و نفس های اماره باعث خرابی دل با از بین بردن علم روی دل می شودکه علم بر روی دل شاید به شکل اشکال با مفهوم خاصی که درک درست را از جهان می اورد وبه صورت موزائیک موزائیک کنار هم است وبا بررسی این مفاهیم توسط روح ایمان و لوامه( که در بالای دل است و شاید بشود گفت کل دل را دیده واحتیاط کلی تر برای دل وجلوگیری از غفلت است)  روش صحیح برای هر سوال وکار بدست می اید. روح ایمان باید به بالای بلندترین کوه رفته که این یعنی برگشتن از گناهانی که افتاده و با بررسی و رعایت اخلاق حرکت میکندو به روش بهتر وعقل بهتری ان شخص می رسد  وسپس با رسیدن به بلندترین کوه با بالی که درمی اورد به پرواز می رسد علم اسمانها برای پرواز روح لازم است که اگر رعایت کند به علم اسمان اشنا شده و پرواز میکند  که هر چه بالا تر رود به پایین خود تسلط علمی پیدا کرده و می تواند تاثیر بگذارد و بالا رفتن باعث قوی شدن روح می شود که البته در احادیث داریم که علم باعث زنده بودن است و زنده تر شدن به علم است واز نظرمفهومی بزرگ می شود البته کسی که عصمتش حفظ شده این کوهها و مزاحمین روح ایمان که امیال غریزی افراطی هستند را ندارند و همه دلشان دیده شده و با کوه گناه و تاثیرات امیال کور نمی شود بنابراین قوی تر وکامل ابعاد یک مسئله رادارد و میتواند جزیی ترو بدون خطا ولحاظ کردن همه موارد روش گروه را طرح کند وهمچنین اسمانها نسبت به هم مثل حلقه به بیابان است هر اسمان نسبت به بالاتر از نظرعلمی هم همین طور است بنابراین تفاوت زیاد است و احتمالابه صورت سلسله مراتبی است که بالاتر خطای خیلی جزیی را انجام میدهد و تا پایین که مکروه انجام میدهد. .بنابراین ما در نظام اسلامی که جدای از مردم و حکومت های جهان ولایت فقیه و ایمان را قدرت داده باید یک تفاوت امنیتی قایل شده چرا که این جهان اساسا خود خواهی است  و بر اساس همین در هر چیز احتیاطی است ودرباره اخرت هر کس به بهشت وجهنم خود می رود و حتی مومنین به کافران می خندند با وجود ان عذاب عظیم .

اگاه شدن من  کم کم از حدود  سال 86 بود که سعی بر توبه کرده بر روی ترک گناهان و نماز اول وقت و توجه به نیاتم کار کردم که یک باربه زیارت امام رضا رفتم و از ایشان درخواست کمک برای توبه و ترک گناهان کردم و که احساس کردم خواسته ام را قبول و توفیقی ازخدا گرفته ام  دو سه ماه دوباره با توجه به خود که کارهایم فقط برای خدا باشد و رعایت نماز اول وقت ومانوس شدن به خدا وازگناهان دوری کردن گذراندم و کتاب معراج السعاده را می خواندم و کنار خود داشتم و بعضی وقتها که مشکلی از خود متوجه می شدم به کتاب مراجعه می کردم و سعی می کردم احادیث را دقیق حفظ کنم وبه نسبت احادیث عمل کنم وخیلی توجه به مرگ واخرت داشتم وپشیمانی از گناهان واعتقادات اشتباه که هر خیالی که می گذشت که اعتقاد اشتباه را دران می دیدم که باعث نیات خطا می شد بیشتر به پشیمانی ام افزوده می شد(خیالات دایره شیطان وازمفهوم بدی که از کوه گناه و منطق وعقل ناقص وجهل ونفس اماره و...به ذهن می اید ) در نهایت دوباره به زیارت امام رفتم و درخواست کمک برای توبه کردم و همچنین شفای دل و سعید شدن (شخص سعید 75 لشگر عقل رادارد و فرد شقی 75 لشگر جهل و بیشتر مردم تعدادی رادارند و تعدادی را نه البته درگذشته) که برای استجابت دعایم برای مردم هم دعا می کردم (دراحادیث داریم برای دیگران دعا کنید که دعای خودتان مستجاب شود ) وحسن ظن به خدا که خدا به ظن هر شخص با او برخورد میکند . احادیث حین دعا وتوسل به امام از ذهنم می گذشت وبا درکی که ازاحادیث پیدا کرده بودم به نسبت خودم وتوجه به  نیات و خطاهای فکریم  سعی می کردم عاقلانه و به دور از خطاها دعا کنم که خطا جهل است وخدا عقل را قبول می کند وجهل را رد میکند (اصول کافی ج1) با ادامه و صبر بر دعا کردن با فکر و دقت , نظر امام وخدا رااحساس کردم که کم کم نشاط و شوقی در من ایجاد شد و نور خدا را متوجه شدم که با شوق و رغبت بیشتری ادامه دادم  در نهایت این شوق بیشتر شد و احساس می کردم پشتم سبک شده و به حال محبتی رسیدم  و از امام درخواست کردم که این نظرشان ادامه پیدا کند که عنایت امام شامل حال من شد و در عنایت امام قرار گرفتم  ادامه دادم تا قوی تر کنم خودم را نسبت به خطاهای فکری وخیالات واشتباهات نیاتم  و شفای دل کامل بگیرم  و این را ادامه دادم تا نورانیت ومحبتم بیشتر شود و از خدا قرب و نظر بیشتر را می خواستم  بعد از چند روز با زیارت وداع که با حال محبت و گریه بود به خانه برگشتیم .

در این ماه که توبه کردم یک بار دیدم که از ریسمان نورانی  محکمی بالا میروم  که بعد دوباره برگشتم که نشاط خیلی زیادی داشت که انگار همه وجودم  می خندیدو یک بار دیدم که روح ایمانم به خانواده محبت ونوازش وصحبت می کند که اعضای خانواده همه یک ریسمان از بالا داشتند که برای بعضی روشن تر و یا کمی کدر بودندو یک بار یک فرشه را در خواب دیدم که  درتقریبا ده قدمی من در زمین بالای دل که از انجا فرشته و شاید جن و شیطان به داخل دل ورود میکند نشست و جلو امد برای نماز شب بلندم کرد که بلند شدم دیدم  تقریبا نیم ساعت به اذان صبح مانده و یک بار روح ایمان محمد طباطبایی را دیدم  که اندازه اش شاید بیشتر از ده کیلومتر بود بعد سمت دیگر را دیدم که روح ایمان اقای خامنه ای بود که ایشان هم ایمانشان به اندازه یک کوه کوچک بود  دوباره برگشتم وروح ایمان محمد انجا نبود احساس روحم این بود که فرار کرده .یک بار یک ارتباط قلبی با رهبر گرفتم که من کندتر گفتم من شفایافته امامم ایشان هم گفتند بله می دانم  که تصویر صورت  ایشان در داخل سینه ام شکل گرفته بود که از همین هم متوجه شدم که دلم کوچک است  که البته در دوران کودکی (تقریبا 5 سالگی ) رقابتی با محمد طباطبایی داشتم که در ان رقابت که در زمینه روح و ایمان  بود به احتمال زیاد باشمشیری که قدرت روحی دارد دلم را کوچک کرد که از ان موقع یک خواب یادم است که در جلسه ای بودیم که اقای مکارم شیرلزی در منبر بود و محمد جلو نشسته بود که به حالت رقابتی و اخم به من نگاه کرد و در همین چند سال پیش در خوابم امد و من ناخواسته به او گفتم رقابت و او با حرکت دست نیروی روحی به من زد و من از خواب بلند شدم  که البته رقابت بر اساس تاثیر گذاری روح بر روی خود رقابت کننده یا اطرافیان او باعث کنترل روح و فکر شده و به بروز خطاهای مختلف در زندگی حتی در حد زیاد می انجامد که در همان 5 سالگی ام بعد از رقابت  خانواده وبیشتربرادر بزرگم اذیت زیادی داشتند.که رقابت که حد مکروه است حد مباح و مستحب ان سبقت است که در روایتی داریم : (اى هشام؛ بتحقيق [بدان‏] هر نعمتى كه در اداى شكرش سستى نمائى؛ همچون گناهى است كه بدان بازخواست گردى، و امير المؤمنين عليه السّلام فرموده: «براستى خداوند را بندگانى است كه ترس از او دلهاشان را بوحشت انداخته و زبانشان را فرو بسته، با اينكه سخن سرا و خردمندند، ايشان با كردارهاى پاك به خدا تقرّب جسته و از هم‏ سبقت‏ گيرند، و نه عمل بسيار را در برابرش زياد شمارند، و نه به عمل اندك خود راضى شوند، و خود را بد شمارند با اينكه زيرك و نيكوكارند». تحف العقول / ترجمه جعفرى / 371 / سفارشات امام كاظم عليه السلام به هشام، و تعريف او از«عقل» ..... ص : 361) و انحراف از ایمان که بارها در قران امده از سبقت اتفاق افتاده است البته نه در حد گناه و مکروه حد محتمل تر وعمومی تری است .

بعد از یکی دو ماه به علت رعایت درست نداشتن از مرحله سه ایمان که حال محبت زیادی داشت پایین امدم که خیلی ناراحت کننده بود دوباره به زیارت امام رفتم همان دو سه روزی که به مشهد رفته بودم هوا سرد شد و طوری سرد شد که در ان چند دهه بی سابقه بود 40 50 روزی که انجا ماندم هوا در وضعیت خیلی سرد و نامناسب بود بعد از این مدت که برگشتم هوا دوباره مساعد شد که نتوانستم نتیجه ای که می خواستم را بگیرم در مورد این گروه تاثیرات بلایای طبیعی مخصوصا اب و هوایی بسیار برایم مشهود بوده است دو سه بار که می خواستم اونا را بگویم بارش شدید اتفاق افتاد یا حتی عزمی برای سر کار رفتن داشتم و با ان مانع شدند و در گذشته هم خوب یادم هست که در مورد کنکور پی گیری می کردم که سردر گمی خاصی در کارم داشتم و ناراحتیم باعث شد لعن کنم که احساس کردم به زمین گرفت که همان شب در بم زلزله شد.البته روح وعقل من از ابتدا قوی بود و ان موقع به ضدیتهای نفس اماره نیفتاده بودم و همچنین شخصی که به نفس اماره نیافتاده باعدالت بهتر از مردم معمولی با پیرامون خود رفتار میکند که عقل بهتر و قبولی خدا رامی اورد و لعن را خدا می گیرد .

در این مدت سه چهار سالی که از توبه ام گذشت متوجه شدم کسی دیگر را در رقابت با من گذاشته اند که نامش در گذشته محمد انگشتبافت بود که در سوم دبیرستان به ثروت زیادی احتمالا در قضیه فروش ایرانسل رسید و توبه کرده بود که دارای گروهی است وقدرت روحی و کنترل روح و فکر دارد که تاثیر گذاریش رابا دست و چشم و کار های خاص انجام میدهد که حتی در خواب هایم دیده ام که به نمایندگان مجلس نوری زده که باعث بالا امدن خطاها در ذهن می شود تاثیر گذاری این روش ها شاید به این صورت باشد که روحیه خوب با روح ایمان  به شخصی می دهند که باعث اعتقاد قوی تر در یک قسمت می شود  ولی ان شخص در مورد ان روحیه گناه داشته و به همه ابعاد کار اشنا نیست  و ان روحیه فکر ان شخص را به حرکت در اورده که چون در حد قوی تزکیه نفس نکرده اند در مورد ان خصوصیت  گناهان و خطاها هم به ذهنشان امده  و اراده قوی جلوگیری از خطا را کسب نکرده اند و این روحیه دادن در مورد ادمهای معمولی باعث بروز خطا می شود .

با وجود روش های این گروه و نزول ایمانی که داشتم  و این اوضاع رقابت وسخت کردن، رفتم و در حرم امام رضا ماندم یکبار در انجا خواب امام زمان (عج) را دیدم که فرمودند : «دیوانه باشم از اونا حمایت کنم ». که بین الطلوعین صبح بود که سنگ روشن نارنجی  رنگی  به من دادند که درک روزی از ان کردم .و یک بار یک فرشته کنارم نشست و من در خواب بودم که دستش را روی پهلویم گذاشت انرژی خاصی داشت و مرا از خواب بیدار کرد و به صورت در گوشی گفت : قبل از اینکه محمد به قدرت برسد اونارو بگو .

یک بار در مورد حدیثی فکر می کردم, که دعا کننده مثل شخصی است که پشت در است و در می زند  و سعی می کردم از ان در مورد دعا  به عقلی برسم که خدا قبولم کند که یک لحظه خوابیدم و دیدم که روح شخصی که در نظام ریاست دارد یک گوی فولادی به سرعت به طرفم پر تاب کرد که من از روی پلی رد می شدم که به پل زد و پل افتاد و من هم افتادم که بلند شدم و متوجه شدم فکرم در ان مورد ضعیف شده و یک بار روحم را دیدم که در یک استخر اب سیاه دست بسته شده که به نظر می رسید روح شخصیتم بوده است که او انجا بود و به درکم  میرسید که انجا برای او است .ودر خوابی دیدم که او پرواز روح انجام داده است که البته بالباس که توضیحش شاید این باشد که از بالا نوری دارد که روی لباس تاثیر گذاشته و باعث پرواز البته قوی تر روح می شود که در خوابی که مفهومی بود دیدم  روح او در بالنی است و بالا می رود که به صورت معمولی انسان با بال پرواز می کند .

 

فاجعه ایمان خوار یا روح خوار : در این مدت که حرم امام بودم در خواب روحهایی را دیدم  که روح های دیگر را می خورند با مکیدن و روشهای دیگر که باعث منکوسه شدن جامعه شدند که یکبار روحم گفت دیگر کسی نمانده است که یکی از روح خوارها به ظاهر از خدام حرم بوده است که باید از نظر زمینه روح و ایمان این رافاجعه ی هزاره یا کل نسل بشر دانست  که بعد از مدتی، بسیار بزرگ شده بودند که حتی روحم دید که چند قدم برمی دارند و به شهر دیگر می روند و همچنین بعد از مدتی روح خواری را دیدم که با خوردن روح بزرگ نمی شود و فقط قوی تر می شود که حتی روح خوار های بزرگتر را نیز می خورد که از نظر مفهومی در خواب  یکبار به شکل روباه یا گرگ دیدم و یکبار به شکل ادم دارای لباس فولادی که برای نجات شاید حتما باید عنایت امام را داشت چرا که چند بار برای خوردن من امدند و نتوانستند مرا بخورند .شاید از این مطالب بسیار متعجب شوید ولی باید از خود بپر سید سالی چند بار در کل زمینه روح را بررسی میکنید جهان چقدر به سمت رقابت و دنیا و غفلت رفته است .

از نظرروح وسایلی وجود دارد که در ان مدت که در حرم و اطراف حرم امام بودم اشخاصی بودند که با ترفند هایی این وسایل را می گرفتند مثل شمشیر انگشتر لباس و...

در مورد جن هم در خانواده ما در خواب زیاد دیده شده که مادرم توضیح داد که در خواب دیده است که یک جن با شمشیر امده و تهدید میکند یا از دینت برمیگردی یا می کشمت که مادرم اهمیت نداده به ان جن و امام زمان می اید و به مادرم می گوید بگو یا معلل یا مصطفی و همچنین اقای مکارم شیرازی را می بیند که می گویند سوره جن بخوانیدو همچنین خواهر هایم دیده اند  و خودم یکبار دیدم که یک جن به من گفت تفاوت ما با شما این است به دستم نگاه کردم که پوست معمولی بود و بدن او را دیدم که فلس یا پولک سیاه داشت و همچنین یک بار یک جن را در خواب دیدم که شبیه ملک بود و چشمش حالت تیز  داشت صوت زد و از خواب بیدار شدم  و بار دیگری که در پیاده رو راه می رفتم که یک جن به من تلقین و برخوردی کرد که حرکتم منحرف شد و پایم محکم به برامدگی یک میله که در زمین بود برخورد کرد و پایم به شدت درد گرفت که با این کارها مرا می ترساندند که به فرض در رانندگی و یا کار های حساس تاثیر گذاشته و باعث خسارت شوند که البته در این چند سال یکی دو بار که می خواستم اونا رو بگویم نزدیک بود تصادف کنم و تصادفات رانندگی در ایران زیاد است و یک بار به یک نفر که از من در    خواست کمک کردکه با یک نفر دیگر برای جا انداختن شیشه به او کمک کردیم که شیشه مغازه شکست و روی سر ان شخص ریخت  و اوزخمی شد که در کل سردر گمی و ترس زیادی برایم شده که سر کاری بروم و خسارت شود  . و همچنین در همین مدت یک بار یک جن مرا با ازار روح از خواب بیدار کرد و در یک حالت خواب و بیداری بودم که حرفش کامل در ذهنم نماند ولی در کل این طور فهمیدم که گفت ان سال که در حرم امام رضا (ع) توبه کردم و برای مردم هم دعا کردم با ان دعا برای ما مشکلاتی پیدا شده که این خسارت را تلافی می کنیم  باید در مورد این جن ها بگویم که احتمالا اونا طوری مرا در دعا کمک نا متناسب دادند که این وضعیت ایجاد شود .               

من در مورد مطالبی که گفتم نمی گویم صد درصد درست است ولی در کل مطمئن هستم ومجازات سنگین را هم قبول می کنم که اشخاصی بروند و به حضرات معصومین و یادر همین تهران به حضرت عبد العظیم توسل کنند و مخصوصا رقابت که مطمئنتر هستم را بپرسند در ادامه کرامتی از حضرت عبد العظیم را بخوانید:

  نزول نور

بارگاه نوراني حضرت عبدالعظيم عليه السّلام مسير زندگي بسياري از افراد را به سمت فلاح و دين تغيير داده است . اين نقطه از زمين كه رسول الله صلّی الله عليه وآله وسلّم قبل از وفات حضرت عبدالعظيم عليه السّلام اشاره به منزلت آن فرمودند . نقطه تلاقي اهل معناست كه خداوند آن را وسيله هدايت بسياري از مؤمنين قرار داده است . گاه به صورت امور خارق العاده و معجزه و گاه مكاشفه اي لطيف و پر معنا . آنچه كه اينك نقل مي شود از زبان شاهدي از يك مكاشفه است كه در حال حاضر راضي به ذكر نامش نيست . او چنين گفت : حدود 30 سال پيش بود . در شهر قم ، ابتداي جاده تهران ايستاده و منتظر وسيله اي براي سفر به تهران بودم ، كه اتومبيلي جلوي پايم ايستاد . راننده بسيار آهسته مي راند، به طوري كه طاقت نياوردم و نسبت به اين مسأله به او اعتراض كردم . گفت : مي خواهم به نحوي حركت كنم كه ساعت 9 شب گردنه حسن آباد باشم . گفتم : گردنه حسن آباد چكار داريد؟ گفت : امشب اهل بيت عليهم السّلام به زيارت مي روند مي خواهم آنان را ببينم . حقيقت امر ، در وهله اوّل گمان كردم اين راننده تعادل رواني ندارد . ناگفته نماند كمي هم از اين بابت وحشت كردم . بهر ترتيب راننده يك ساعتي به همين منوال حركت كرد تا اينكه از من پرسيد ساعت چند است ؟ گفتم : چيزي به ساعت 9 نمانده است . او اتومبيل را كنار جاده نگه داشت و به من گفت : آسمان را نگاه كن ! در اين لحظه آن واقعه عجيب رخ داد كه تا عمر دارم از نظرم محو نمي شود . نوري بزرگ در آسمان پديد آمد و به طرف پايين غلتيد و در اطرافش آنقدر پايين آمد كه به گنبد حضرت عبدالعظيم عليه السّلام رسيد و بر روي گنبد تابيد . بعد از اين ماجرا راننده حركت كرد و من در حالي كه بهت زده شده بودم ، اصلاً متوجّه بعد مسافت نشدم . او مرا درب منزلمان در خيابان سيروس پياده كرد . وقتي من به درون خانه رفتم . انگار از يك خواب برخاسته باشم تازه متوجّه عمق ماجرا شدم . همين طور در ذهنم سؤالات مختلف دور مي زد . سؤالهايي كه هنوز هم درباره آن فكرمي كنم . امّا ، يك نكته را نمي شود انكار كرد ، صحنه اي كه آن راننده به من نشان داد و تصرّفي كه در روح من كرد ، موجب شد كه خط سير زندگيم تغيير كند و از اين بابت تا عمر دارم خود را مديون حضرت مي دانم .

در مورد اشخاصی که این وضعیت را می شناسند من باید بگویم که تقریبا همه ی علما درغفلت هستند و فقط معدودی که چشم برزخی یا در حد زیاد تزکیه نفس انجام داده اند این وضعیت را می دانند من خودم با اقای شیخ حسن یوسفی در مشهد تلفنی صحبت کردم توضیح دادم که ایشان گفتند اوایل انقلاب این زمینه را بررسی کرده اند و می دانند هست ولی در این امور دخالت نمی کنند ویکی  دو بار بین صحبت های من این را گفت و قطع  کرد .کسانی مثل هاشمی نژاد و مصباح یزدی و احمدخاتمی و مکارم شیرلزی واحتمالا  املی وحسینی ایازی وعلم الهدی و ...که احتمالا از خسارت این گروه می ترسندو چیزی نمی گویند  و یا خود با اونا هستند و کسی مثل اقای سیدان را تلفنی صحبت می کنم و که در این زمینه اطلاع ندارند و شهرتی در مشهد دارند .و همچنین در سپاه وارتش  کل نظام کسانی هستند و باید بررسی شود .اگر خواستید سوالی از این اشخاص بپرسید جوابی روشن و بدون کنایه بگیرید و بهتر است از شبه تبانی بترسید و من باز میگویم توسل کنید که پایه زمینه محکم و از حضرات باشد و ما در نظام اسلامی  به فرض در مورد شخصی که مقام ولایت فقیه رادارد یک جواب حمایت  از حضرات معصومین بگیریم.

 

 

 

زمینه امنیتی ایمان ...
ما را در سایت زمینه امنیتی ایمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadi amniman بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 9:26